*کودکان خود را توبيخ و سرزنش نکنيد. با بيان نرم و مهرانگيز، آنان را متوجه اشتباهشان سازيد و اعتمادشان را جلب کنيد.
*با نوزاد خود سخن بگوييد، او را در بغل بگيريد، جاي جاي خانه را نشانش دهيد.
*نوزادتان را درون تخت ، گهواره يا کالسکه اش زنداني نکنيد. بگذاريد بچرخد، غلت بزند، ببيند، بشنود و بخندد.
*نوزادتان رابه تفکر واداريد؛ با او درددل کنيد و از او درباره برخي مطالب بپرسيد.
*نوزاد را با يك شيشه شير تنها نگذاريد!کنارش بمانيد تا بداند تغذيه و سلامتش براي شما مهم است.
*نوزادان به بهانه نوزادي شان، با دقت به اطراف و کارهاي افراد مي نگرند. در حضور او و نگاه هاي کاوشگرش ، يک نهال در گلدان بکاريد!
*در حضور کودکانتان، واژه ها و جمله هاي منفي به کار نبريد. بگذاريد دنيا را شاد شاد ببيند.
کودک خود را به طبيعت ببريد. بگذاريد ببيند هاپو، ببعي، پيشي و...چه شکلي دارند تا هرگاه نامي ازآنان مي آيد، آنها را به اشتباه ، موجودي ترسناک تصور نکند؟
*با کمک کودکتان يک بادبادک بسازيد. بگذاريد آرزوهاي بزرگ در سرش بپروراند و اوج بگيرد!
*فرصت دهيد کودکتان با شن براي خودش خانه بسازد و موج هاي دريا خانه اش را ويران کند.آنگاه روح اميد را در او بدميد که خانه اش را اين بار محکم تر و به دور از خطر بسازد.
*کودک را در روزهاي خاص مانند عيد به بيمارستان ببريد تا کودکان بيمار را ببيند، همچنين رنجشان را، دردشان را، غصه والدينشان را، زحمت پزشکان و پرستاران را... .بياموزد قدرشناس باشد!
*کودک را به دل طبيعت ببريد تا زيبايي هاي آن را ببيند و در آن بينديشد. بگذاريد ساعتي در کنار يک مادر و نوزاد بنشيند و آنها را بنگرد... .از خدا برايش حرف بزنيد!
*با تعجب هايش تعجب کنيد! براي مثال، سعي کنيد با او بفهميد که چگونه يک باتري کوچک عقربه هاي يک ساعت را مي چرخاند و زمان مي گذرد.